سام فتاحیان: اسب سواری را دوست دارم ولی پزشکی را نه!

سوارکاری ایران مسیر خود را شناخته و در راهی قدم می گذارد که آینده درخشانی برای آن می توان تصور کرد. بسترهای کشف استعدادهای این رشته مهیاست و سیاستگذاران فدراسیون سوارکاری درصدد هستند که با ترویج این رشته در بین خردسالان، مسیر آینده را هموار کنند. در حاشیه رقابتهای پرش با اسب CSI دو ستاره مسابقه «پونی سواری» نیز برگزار شد که «سام فتاحیان» توانست عنوان نخست را کسب کند. وی 5 است که زیر نظر مادربزرگش دکتر هما خاتمی اصول سوارکاری را آموزش می بیند. گپ و گفت کوتاه با وی را می خوانیم:

س: خودت را معرفی کن.

ج: سام فتاحیان هستم، 10 ساله کلاس پنجم، از پنج سالگی سوارکاری را شروع کردم و به مدت پنج سال که با اسبم ستاره در مسابقات شرکت می کنم و توانستم در مسابقات پرش با پونی مقام اول را کسب کنم.

س: سن کمی داشتی که به سوارکاری علاقمند شدی. چه کسی باعث شد که به سوارکاری علاقمند بشی؟

ج: به خاطر مادربزرگم به سوارکاری علاقمند شدم. مادر بزرگ و پدربزرگم به من گفتند که سوارکاری خیلی خوب است و انجام بده. من هم تمرین کردم به این رشته علاقمند شدم و پدربزرگ و مادربزرگ هم خیلی به من کمک کردم.

س: از اسب نمی ترسیدی؟

ج: راستش اوایل که بچه بودم تا حدی خیلی کم از اسب ترسیدم. ولی الان اصلا نمی ترسم.

س: تا به حال چند تا عنوان قهرمانی کسب کردی؟

ج: اولین مسابقه ای بود که برای ما مقام گذاشته بودند. مسابقته های قبلی بدین گونه نبود که مقام اولی داشته باشیم. اولین بار بود که من بین سه چهار نفر که پونی سوار هستیم مقام اول را کسب کردم.

س: چند روز در هفته تمرین می کنی؟

ج: سه یا دو روز در هفته تمرین می کنم. ولی الان که مدرسه ها تعطیل شدند بیشتر وقت دارم که تمرین کنم.

س: سوارکاری لطمه ای به درس و مدرسه ات نزده؟

ج: نه به درس و مدرسه هم می رسم. در کلاس نمره های خوب می گیرم مخصوصا در درس ریاضی نمره های خوب می گیرم.

س: پدر و مادرت تا اندازه تشویقت می کنند؟

ج: خیلی زیاد. تشویقم می کنند، به من روحیه می دهند، برنامه ها و مسابقاتم را زیر نظر دارند.

س: اگر اسبت دچار مشکلی شود از چه کسی کمک می گیری؟

ج: از مادربزرگم و دوستانم

س: به چه ورزش هایی علاقه داری؟

ج: تنیس، اسکیت برد، شنا تا حدی و دوچرخه سواری. بعضی اوقات با پدرم و با دوچرخه می رویم بستنی می خوریم.

س: دوست داری در آینده چه کاره شوی؟

ج: دوست دارم مهندس عمران شوم.

س: دوست نداری مثل مادرت دندانپزشک شوی؟

ج: نه خیلی علوم و دکتری را دوست ندارم.

س: از چه زمانی سواری با اسب های بزرگ را شروع می کنی؟

ج: یکی دو سال آینده که هم قدمان بلند شده می توانیم اسب های بلند تر سوار شویم.

س: روز مسابقه هیجان داشتی؟

ج: هیجان داشتم ولی استرس اصلا. پدر و مادر و خانواده ام خیلی خوشحال بودند به من آفرین گفتند خودم هم خیلی خوشحال بودم.

 

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد